خداحافظ آرین‌پخش‌پیشرو

دو سال اندی بیشتر ندارد!
خیلی زود بزرگ شد، راهی که خواهر و برادرانشان در ده ها سال رفتند در همین دو سال رفت و لاجرم حسادت آنها را برانگیخت!
همین استعداد و رشد سریع، موجب انتظارات فراتر از سن و تجربه اش از سوی والدینش نیز گشت!
محیط و شرایط نابسامان این روزها نیز مزید علت شد!
او تلاشش را می کرد اما نمی توانست پا به پای خواهر و برادران بالغش که بهترین کفشها و تجهیزات را داشتند بدود!
این مقایسه های مرسوم و مداوم و فاصله آنچه شدنی بود و آنچه به واسطه خروجی های فراتر از سنش مورد انتظار واقع شده بود، روز به روز اعتماد به نفسش را گرفت و گرفت و گرفت تا آنجا که دچار ضعف شدید شد، شاید هم به کما رفت، نمی دانم!
چند وقت است حالش خوب نیست، اما هنوز نفس می کشد! اگرچه به زور کمک های بیرونی!
اما تصمیم گیری شده دستگاهها را از او جدا کنند! و اعضایش را به خواهر و برادرانش اهدا کنند!
منطقیش این است! در این وضعیت نابسامان اقتصادی والدینش تا کی می توانند به زور کمکهای بیرونی قرار است آن را زنده نگه دارند و از طرف دیگر بعید است این کودک پیر شده دیگر بتواند از پا برخیزد! تازه با این کار تمام اعضای آن در بدنی سالم تر و بالغ تر ادامه حیات خواهند داشت اما احساس چیزی دیگر است و منطق چیزی دیگر! ترکیب این اعضا دراین دو سال بود که او را ساخته بود و تجزیه این اعضا اگر چه در بدن خواهر و برادرانشان حتما رشد و آینده بهتری خواهد داشت اما دیگر آرین پخش پیشرو تکرار نخواهد شد!
آرین پخش پیشروی عزیز!
خوب می دانی که کثیر اعضای دلسوز تو کمتر قصور ورزیدند اما نشد! نتوانستند! یا هر چیز دیگر! می توان تا ابد مرگ تو را تحلیل کرد اما این دوباره تو را زنده نخواهد کرد …
دیدار ما دوباره تجدید نخواهد شد اما این دو سال و اندی همراهی و همجواری با آنچه آرین پخش پیشرو نامیده شد جز بهترین خاطرات ما خواهد بود …
بدرود!