سازگاری تناقضات ظاهری!

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۳ رای
Loading...

شب گذشته، در گروه ((همخوانی کتاب وتبادل آموخته ها)) در پاسخ به سئوال متعجبانه دوستی از ادعای سازگاری کانت و هگل و دین و مطهری و … با هم، بحثی آغاز شد و با مقایسه راسل و علامه طباطبایی این سوتفاهم قوت گرفت و با پرسش صبح امروز دوست عزیزی، مطمئنم نمود که نگارش شتابزده شب گذشته ام به دلیل حضور در سر سفره مهمانی و نگرانی از ناراحتی میزبان!! گویا به جای راهگشا بودن، بیشتر گمراه کننده بوده، برای توضیح آن ادعا، نکات ذیل، متواضعانه عرض می شود:
– من هم اذعان دارم پولورالیسم به معنای جمع آرای ضد و نقیض نیست. با این پیش فرض که هنوز کسی نتوانسته ادعا کند که گوهر حقیقت را به معنی تام و تمام دریافته است، ناگزیر باب ارائه ارای متکثر، باز است نه به این معنای که همه آنها صحیح است.
– منظور من از مقایسه میان راسل و علامه (طباطبایی) و احترام به هر دو در پاسخ به سئوال مذکور، به معنای یکسان انگاشتن آرای متضاد آنها از هیچ سویی نبود. بی شک اینکه کسی چون راسل به عنوان نماد خدانابوری، مومنانه از عدم وجود خداوند! حتی در آخرین لحظات عمر سخن به میان می آورد و کسی چون علامه که با همان قدر یقین به عنوان نماد تفلسف و عرفان و کلام و تفسیر نگران است که قبل از تجدید وضو به دیدار حق بشتابد، همین تفاوت چشم گیر را بر آفتاب می افکند نه احیانا قرابت آنها را. ادعای من قائم بر ادبیات تکثرگرایی این بود که اگر این دو، مجاهدانه و صادقانه برای دستیابی به حقیقت، به قدر طاقت بشری، تلاش کرده باشند، آرای هر دوی آنها محترم و تلاششان مشکور و به زعم من مورد پذیرش باری است. ((ما درون را بنگریم و حال را)) مولوی نیز می تواند همین ادعا را تبین کند. به دیگر سخن اگر کسی با متدولوژی صحیح به سروقت مساله ای برود، تلاش او مشکور است حتی اگر به نتیجه مطلوب و صحیح نرسیده باشد. کما اینکه در بررسی مقالات علمی نیز، فارغ از نتیجه تحقیق، متدولوژی صحیح است که با وسواس مورد مداقه و بررسی واقع می شود، نه نتیجه تحقیق. البته این بدیهی است که هیچ ذهن وقادی از تناقض نتیجه تحقیق با رای دیگرانی که از او با پیش فرضهای کمتری اقامه کرده اند (تیغ اکمی) و توانسته اند نظام فلسفی کم خللتر و منسجمتری را فراهم آورند به سادگی عبور نمی کند و دوستداران حقیقت، خود به داوری قوت استدلالها خواهند پرداخت و مختارانه گزینش خواهند نمود.
– طرح نتایج مشی و تفلسف این دو به عنوان فقط دو نمونه از دو دیدگاه به غایت، متفاوت و تعمیم آن به آرای متکثر هزاران اندیشمند دیگر از طلیعه تاریخ تا امروز – که احیانا نیم روز آن است! – حاکی از ادامه این اختلاف همیشگی است. باید حواسمان باشد که محتاطانه میان باریکه میانی، افراط و تفریطِ شکاکیت و یقین معرفتی، حرکت کنیم و به هیچ سویی در نغلطیم. باری! اما همه این اختلافات بسیار بنیادی اگر از فیلتر صحت متدولوژی عبور کند، نهایتا، خطای معرفتی است. به دیگر سخن وقتی به سر وقت محصول تفلسف می رویم، به پیشنهاد بزرگان، فارغ از من قال باید به ما قال بنگریم و این جا دیگر قدرت استدلال و همخوانی آن با نظام معرفتی است که حکفرماست نه هیچ مرجعیت، علاقه، اشتهار و یا عوامل احساسی و روانی دیگر. تفکیک نامن و فنامن در کانت به بهترین شکل راهگشاست، این که اگر ابزاری از پس بررسی موضوعی بر نمی آید، آن را انکار کند، غیرمنصافنه است (خطای پوزوتویسمی)، در این حالت تنها می توان ادعا کرد که این موضوع از دایره شناختی آن ابزار بیرون است.
– نکته بسیار مهم دیگر تفاوت قائل شدن میان جوهر دین و معرفت آن است. نظر دوستان را به آرای سروش در زمینه دین حداقلی جلب می کنم. معرفت دینی، مانند هر معرفت دیگر بشری، خلل پذیر است و بزرگترین خطا آن است که مانند خطایی که ارباب کلیسا هزاران سال قبل دچار آن شده اند، آن را نیز مانند جوهر دین، خلل ناپذیر و مقدس بشماریم. جوهر دین به سان قطره باران در آغوش ابر، خالص است و در آن میان ادیان الهی، تفاوتی نیست. آنچه در آن اختلاف است معرف دینی است که بلوغ بشر، زمینه و زمانه او، روانشناسی و سبقه تربیتی و رخدادی او در آن ریزش می کند. فارغ از جوهر دین که بشر با عقل خود تا ابد نیز بدانها به این روشنی راه نمی یافت، مابقی چیزها از اخلاق گرفته و شیوه صحیح حکومت داری و … بر اساس عقل، قابل استخراج بود. باید به جد از تعمیم خطای معرفت دینی به جوهر دینی، آنچه مثلا رسانه ها، جانبدارانه، در تعمیم افکار داعش به اسلام بر کوس آن می کوبند، به عنوان مغالطه ای پنهان، پرهیز نمود.
– و سخن آخر این که، به هزاران دلیل روانی، ممکن است کسانی با مفهوم دین سر آشتی نداشته باشند. اینجا راهکاری که امام حسین (ع) در روز عاشورا مطرح می کنند به زعم من وافی به مقصود است. آزادگی حقیقی بی تردید می تواند ما را به مقصود دینداری برساند.

کلمات کلیدی