
ابراهیم حاتمی_کیا همیشه برای من اسطوره بوده و هست!
چه آن زمانی که آژانس_شیشهای (١٣٧۶) را در فضای محدود یک آژانس هواپیمایی ساخت، چه آن زمانیکه این تجربه را محدودتر کرد و ارتفاع_پست (١٣٨٠) را در فضای تنگ و بدون انعطاف یک هواپیما ساخت. وقتی شاعرانه روبان_قرمز (١٣٧٨) را با سه بازیگر و در یک بیابان برهوت بدون هیچ جذابیت بصری ساخت آنقدر که از سینما میفهمیدم باور داشتم یک نابغه در میان ما سر برآورده است. او به اندازه کافی تفرد داشت که مجوز پخش نگرفتن فیلم گزارش_یک_جشن (١٣٨٩) او به دلیل زاویهای که با دیدگاه حاکم داشت، موجب نشود که او از پیگیری دغدغههایش دست بکشد. او را که میدیدم خیالم راحت بود که هست. من هم باور دارم که اگر در عصر حاضر پیامبر دیگری فرستاده میشد حتما یک حلقه فیلم در دست داشت. کما اینکه هالیوود (چوب مقدس) آنها نیز با تعمد به عصای موسی اشارت دارد!
وقتی دیروز با آن غمگینی از کورهدررفته سخن میگفت باورش میکردم اگرچه لحنش را ادبیاتش را نمیپسندیدم. وقتی از شکایت بردن به خداوند می گفت کلماتش به جانم می نشست نه مانند وقتی که بسیاری وقتی این کلمات را استفاده می کنند مشمئز می شوم. وضعیتی ساخته شدهاست که هرچه رقم بخورد او و امثال او که میخواهند خودشان باشند! حتی اگر همه عالم نپسندند، بازنده باشند! هنرمند حساس است و همین حساسیت باعث میشود چیزهایی را ببیند که دیگران از دیدن آن ناتوانند! و همین حساسیت موجب میشود که گاهی مهار احساساتشان نشدنی شود، اما کاش دیشب ابراهیم علیرغم همه تلخکامیها و تنهاییها آتش را گلستان میکرد.
خانمها و آقایانی که دانسته و ندانسته بر او شوریدید و او را به این نقطه رساندید، چون او از چیزهایی که دوست ندارید میگوید. فرقی نمیکند چه ادعایی داشته باشیم! کسانی که تفکرات دیگران را برنمیتابند و با انگ زدن نبوغ دیگران را نمیبینند هرچه باشند آن چیزی که ادعا میکنند نیستند. به تهیهکنندگان فیلمهای کسان دیگری که آنها را میستایید و من نیز در ستایش آنها با شما همدلم، نیز نظری بیاندازید! اگر میتوانید دچار یک بام و دو هوا نشوید! مگر اینکه گمان کنیم تهیهکننده خارجی بهدنبال چیزی نیست و اگر یک موسسه غیردولتی (علیالادعا) تفکری را دنبال کند بر نهج خطا رفته!
ببخشید که شما بفرمایید شام را بر به_وقت_شام ترجیح میدهید!
ثبت ديدگاه