شیار ۱۴۳، یه درام آنیمایی

از ((هیس! دخترها فریاد نمی زنند!)) تا پنجشنبه ای که گذشت، ((شیار ۱۴۳)) دومین فیلم تاثیر گذار داخلی بود که در این مدت دیدم!
یک فیلم کاملا زنانه، مادرانه و تاثیر گذار! از بعد از آن هی با خودم می گفتم کاش ((من ترانه ۱۵ سال دارم)) را هم یک زن ساخته بود.
بعد از هر فیلم تاثیر گذاری، معمولا ترجیح می دهم – مثل وقتهایی که بعد از یک غذای خوشمزه چیزی نمی خورم تا مزه اش را از دست ندهم – با کسی صحبت نکنم و حال و هوای فیلم را در جایی در درونم ذخیره کنم. (۱) مثل وقتی که ((سگ کشی)) را دیدم! ((قرمز)) را دیدم، ((روبان قرمز)) و ((آژانس شیشه ای)) و تک و توک فیلمهای قابل تامل دیگر …
آنهایی که می گویند زن و مرد تفاوتی ندارند، قطعا راه را به خطا رفته اند.
زنها از جنس دیگری ساخته شده اند! ۲ ساله شان هم مادری کردن را بدون آموزش دارد!
و چقدر حیفم می آید وقتی می بینم زنی جایگاه خود را کشف نکرده و وارد رقابت های مردانه می شود.
مثال متعارفم این است که: ((با پیچ گوشتی هم می توان میخ را در دیوار فرو کرد اما قطعا پیچ گوشتی برای این کار ساخته نشده است!))
هنوز معتقدم رانندگی یک کامیون عظیم الجثه به هیچ وجه برای زنی افتخاری به همراه نخواهد آورد.
((سهیل رضایی)) در سفر قهرمانی زن، نگاهی را در من تعبیه کرده است که تا ابد مدیون آن خواهم ماند.
آن روزها که زن ها در جایگاه لایق خود قرار داشتند، دنیا و رقابت آن اینقدرها هم جدی نبود!
آن ها بیشتر به جای برد و باخت به در کنار هم بودن می اندیشیدند!
نمی خواهم بر جنسیتی کردن مشاغل اشاره کنم که به زعم من همه آنچه بر زنانگی و مردانگی رفته است به آن بر می گردد اما تفاوت مرد واقعی و زن واقعی در انجام یک فعل واحد در رنگ و لعابی است که به آن می بخشند! (۲)
وقتی غذای رستورانی را می خوریم که سرآشپز آن زن است اگر با رستورانهای دیگر تفاوتی نداشته باشد معنی واضح و مبرهن آن این است که ادویه زنانگی به آن هدیه نشده است! وقتی طراحی خانه ای را می بینیم که در توالت در درون پذیرایی باز می شود بی درنگ باید به این جمع بندی برسیم که مهندس آن بنا فارغ از جنسیت اش، از استفاده از عنصر زنانه (آنیما) روانش عاجز بوده است.
و چقدر قحطی زنانگی و مردانگی در جامعه این روزهای ما آزاردهنده است!
و این روزها در دور و برمان زنانی داریم که همه تلاششان این بوده که مانند مادر خود (زن) نباشند و مردانی را داریم که همه تلاششان این بوده که مانند پدر خود (مرد) نباشند! و جامعه ای پر از نیمه بالغ ها که نه در آن قاطعیت و منطق به اندازه کافی یافت می شود و نه در آن پذیرش و احساس و رنگ و معنا.

————————–—
پی نوشت:
(۱) گاهی این رفتار آن قدر غیر طبیعی هست که اطرافیان را به سو تفاهم بیاندازد کما اینکه پس از این فیلم در جمع ۷-۸-۱۰ نفره مان این شائبه ایجاد شد.
(۲) اگر شما نیز قائل به تئوری یونگ بر دو جنسه بودن روان انسانها باشید دیگر دعواهای معمول زنانه – مردانه به کناری خواهد رفت و خواهیم پذیرفت که هر انسانی هر دوی این قابلیتهای روانی که یکی نماد تصمیم گیری، منطق، قاطعیت است و دیگری نماد پذیرش، احساس و گرمی است را در درون خود دارد و به صورت تاریخی هر کدام از اجناس در هر یک از این قابلیت ها تواناتر شدند و نقطه کمال انسان کامل، آنجاست که او به هر دوی این انرژی ها در نقطه مناسب دسترسی و برای انتخاب آن خودآگاهی دارد.