اگر روزی فرارسد که ناخودآگاه انسان از میان برود، زندگی چگونه خواهد بود؟

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۳ رای
Loading...

رد یا قبول تئوری فروید مبنی بر اینکه انسان هیچ خاطره ای را فراموش نمی کند، بلکه بدون اطلاع او در اعماق روان که او آن را ناخودآگاه می نامد پنهان می شود و بعدها انتخابهای او را تحت تاثیر قرار می دهد به سادگی مقدور نیست. اتفاقاتی مثل ضربه های شدید مغزی یا مشاهداتی که در اثر هیپنوتیزم یا روانکاوی به عینه قابل رویت هستند یا آنچه کم و بیش در رویاها دیده می شود، این تئوری را دست کم به تعبیر کانت در زمره نومن ها نگاه می دارد. در تحلیل رفتارمتقابل اریک برن که بررسی پیشنویس های زندگی محوریت دارد، نیز این گذشته کاوی نقش پررنگی دارد. تدریجاً با تسلطی که به بازی های روانی می یابیم می توانیم رفتار خود و نزدیکانمان را به خوبی پیش بینی کنیم و این پرسش را بارها و به تکرار از خود کنیم که چرا هر بار اینگونه می شود؟
برای کشف بخش مخفی، مهم و اکثری روانمان دو شیوه وجود دارد. یک شیوه، توسعاً روانکاوی توسط یک روان تحلیلگر است که در نوع خود بسیار سودمند و راهگشاست اما روان تحلیلگری با مزایای متعددی که دارد متضمن دو اشکال رفع نشدنی است. در فرایند روانکاوی، همچنان ناخودآگاه روانتحلیلگر در این میانه حضور فعال دارد و بازشناختن آن از تحلیلهای او، خود نیازمند یک روانکاوی دیگر است! و اشکال دوم اینکه ما در قریب به اتفاق مواقع روانتحلیگری را می پسندیم که تیپ شخصیت نزدیک به ما را دارد. پیشنهاد دیگری که می تواند به عنوان مکمل روانتحلیلگری به کار برده شود، خودتحلیلگری است که به نظر می رسد که سیر طبیعی و غریزی زندگی، آن را به رایگان در اختیار ما قرار داده، فقط کافی است خودآگاهیمان را زنده و فعال نگاه داریم و کمی به یافته های کسانی که از ما کنجکاوتر و باهوشتر بوده اند مراجعه کنیم و تلاش نکنیم چرخ را مجدد اختراع کنیم. برای این شیوه مثالهای متعددی می توان برشمرد، مثلاً اگر بتوانیم علی رغم خستگی های روزمره برای سر و کله زدن با کودک خردسال خود زمان کافی صرف کنیم، خواهیم پذیرفت که این به ظاهر وقت تلف کردن چه آثار و تبعاتی برای والد و کودک دارد و مانند ماشین زمانی، می تواند ما را به سالهای خردسالی خود باز گرداند و از بسیاری از چیزها که پیامدهایش همچنان در زندگیمان به عینه قابل مشاهده است بالاخره پرده برداریم و از یافته هایمان شگفت زده شویم. این که بفهمیم کودک انسان ناتوان ترین موجود زنده است و این تلاش غریزی برای زنده ماندن چه ترس زوال ناپذیری را در او تا پایان عمر به ودیعت می گذارد. این که تشویق و تنبیه ها در کودک این سوفهم را می سازد که ا که اگر دیگران به او توجه نکنند، او نابود خواهد شد و برای دریافت حداکثری این توجه سرنوشت ساز! باید هرکس که در سر راه این جلب توجه است رقابت کرد. این باور که چرا او انتظار دارد کسی که تا همیشه مسئول رفع حوائجش باشد و در ناکامی ها قصور حتماً به آن اوی موعود راجع است! اینکه چقدر از ترسهایمان واقعی است و چقدر از ترسهایمان از نسلها قبل در ما نهایی شده است و هزار و یک پیش نویس دیگر که به میراث برده و خواهیم گذاشت. بی رحمانه است اما به واسطه همین این کشف و شهود می توانیم به این باور روانشناسان برسیم که همه تقدیرما، آبشخوری در همین صفر تا پنج سال دارند.
آنچه نظرم را در این روزها به خود جلب نموده است این است که گمان می کنم به مدد فناوریهای نوین و فیلم و عکس های فراوان و شبکه های اجتماعی، کودکان ما اگر در آینده حال و حوصله کافی داشته باشند این مجال را خواهند یافت که بسیار ساده تر از ما بتوانند به روانتحلیلگری خود بپردازند و با این کار چه گره ها (عقده ها) یی که نتوانند از روان خود بگشایند. پیش بینی می کنم به زودی فناوریهای جدید این امکان را در اختیارمان خواهند نهاد به پشتوانه همین اطلاعات، روان خود را بکاویم. فکرش را بکنید! روزی که دیگر این نمی دانیم از کجا آمده ها به روان کودکانِ کودکانِ مان راه نیابند و فرزندان ما از دستکاری روان معصوم کودکانشان و آکنده کردنشان از چیزهایی که نمی دانیم از کجا آورده اند دست بردارند و به اصطلاح تربیت کردن به زمان مناسب به تاخیر افکنده شود!! شاید این باور آن روزها بدیهی تر از این حرفها باشد که: ما والدین تنها کاری که باید برای کودکان صفر تا پنج سالمان انجام دهیم آن باشد که صبورانه در جستجوگریها و کشفیات آنها مداخله نکنیم و بگذاریم آنها حتی سُرنا را از سرگشادش بزنند! هیچ تضمینی وجود ندارد که تمام بدیهیات روان ما، آنقدر ها هم بدیهی و صحیح باشند. با این رویا، رویای یا شاید کابوسی دیگری در پیش روی ما قرار می گیرد که اگر روزی فرارسد که این کوه یخ را وارونه گردد و خودآگاهی انسان به بخش اعظم روان او منتقل شود آیا زندگی از این که هست دلنشینتر خواهد شد یا تلختر؟

کلمات کلیدی