
آیین حتی زمانهایی که به هر دلیل نظرم را نمی پسندد و دلگیر می شود و اشک از چشمان درشتش جاری می شود، به آغوش خودم پناه می آورد و شکایتم را به خودم می کند! بعید می دانم بتواند درک کند که همین امر و نهی واقعا اندک من از سر خیرخواهی است. گمان می کنم او این باور را دارد که غیر از من و مامان کسی وجود ندارد که از ما به او پناه ببرد! امروز که دوباره این اتفاق افتاد به حال خودم تاسف خوردم! به حال کسی که می دانم جز او هیچ کسی نیست اما هنوز به آغوش این و آن گمان می برد! کاش یقینی که آیین به ما دارد را به او داشتیم، کاش … آیین ((ففرو الی الله)) را امروز برایم تفسیر کرد. سپاس پسرکم.
ثبت ديدگاه