
ظرافت فراموش شدهی تناسب شغل و شاغل!
خیلی سال پیش بود. درست بعد از استعفا از سمت و دریافتی خوبی بود که پیش دایی در بازار داشتم برای مصاحبه به #همکاران_سیستم (پناه غرب) در همین یوسفآباد که امروز دفتر افقکوروش در آن است! دعوت شدم. بعد از چهار پنج سال همهی کاره بودن کسبکار دایی و ترک آن، این پوزیشن میتوانست اعتماد به نفس خوبم رو تقویت کنه. سمت از پوزیشن قبلیم قطعا پایینتر بود اما من اطمینان داشتم که بعد از ورود، جایگاه اصلیم را ظرف یکی دو سال پیدا خواهم کرد برای همین مشکلی با پذیرش اون نداشتم. در کمیتهی که مدیر عامل و دو سه مدیر ارشد آن شرکت به همراه دکتر بهزاد #ابولعلایی که گمان کنم مشاور منابع انسانی آن شرکت بود مصاحبهی مفصلی انجام گرفت و با کمال تعجب رد شدم! دلیل رد شدن هم این اعلام شد که شما از پوزیشنی که درنظر گرفته شده بزرگترید! با ناراحتی آنجا را ترک کردم و با تماس همکاری از آن شرکت متوجه شدم که برای همهی مصاحبهکنندگان هدیهای هم در نظر گرفته شده بوده است. سه نکته در جان من حک شد و بعدها خصوصا در زمانی که در سینره و گروه (گلرنگ) پروژهی طبقه بندی مشاغل را انجام میدادم پر رنگ و پر رنگتر شد که:
١- حتی اگر بتوانیم افراد بزرگتر را ولو به رضایت خودشان در شغل کوچکتر بگذاریم کار اشتباهی کردیم. وقتی یک لیسانسه را برای خدمات میگیریم یا یک فوقلیسانس را برای منشیگری، خیلی زود نارضایتی و نابسامانی را نصیب خواهیم برد حتی اگر متقاضی به شما رضایت محضری بدهد که رضایت تام دارد. اگرچه میشود تحصیلات را با تجربه جایگزین کرد اما از این عدم تناسب در شرایط احراز باید اجتناب کرد حتی اگر منابع انسانی متفتن آن نباشد.
٢- باید دلیل رد شدن را به متقاضیان گفت و عدم پذیرش را اطلاعرسانی کرد زود و شفاف.
٣- باید به طریقی از کسانی که وقت میگذارند و برای مصاحبه میآیند تقدیر کرد. این فرایند را در سینره پیشنهاد دادم و مرحوم شریف پذیرفتند.
پینوشت: این هم از همزمانی است که اولین روز ورود من به گروه (گلرنگ) چند سال بعد در یک کارگاه آموزشی مصاحبه و جذب با تدریس دکتر ابولعلایی صورت گرفت و من به عنوان کیس توسط چهار پنج مدیر منابع انسانی چند شرکت بزرگ گروه مورد مصاحبه کارگاهی قرار گرفتم. یک فرصت عالی برای معرفی خودم که آن را از دست ندادم!
ثبت ديدگاه