دو کشف مهم این روزهای من!

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۳ رای
Loading...

دو یافته اخیرم به قوت نگاهم به مسائل را دگرگون کرده است.

(۱)
((ما سایرین را در مورد مسائل زیست نشده یا سرکوب شده زندگیمان (سایه) قضاوت می کنیم!))

کمی با دقت تر نگاه کنید!
ما رفتارهای متقابل سبک زندگی ای که به آن عادت کرده ایم را با ((اسم کثیف)) از آن یاد می کنیم!
مثلا من به عنوان یک وام گیرنده حرفه ای کسانی را که به هر دلیل از این ورطه پرهیز می کنند را ((ترسو)) انگ می زنم! و سبک زندگی خود را در یک ژانر حماسی شجاعانه تصویر می کنم! طیف مقابل نیز اگرچه شخصا از مخاطرات وام همیشه پرهیز کرده اند اما احیانا از مخاطرات آن در امان نمانده اند، مرا ((بی ملاحظه))، ((بدون برنامه)) یا هر چیز دیگر قضاوت می کنند. هزاران مثال شبیه به این را می توان برشمرد که ما رفتارهای متقابل یکدیگر را با ((اسم کثیف)) قضاوت کرده و از آن می گذریم.

(۲)
((ما دیر یا زود در موقعیت مشابه آنچه قضاوت کرده ایم قرار می گیریم، تا شاید معنای روانی قضاوت خود را درک کنیم!))

ساده انگارانه است اگر این را انتقام کائنات قلمداد کنیم! اما کائنات از قضاوت های ما به سادگی نمی گذرند. مثل معروف : ((آمد به سرم هر آنچه می ترسیدم)) را احتمالا باور داریم! شاید پونه برای سبز شدن دم خانه مار اختیاری نداشته باشد اما تواتر اتفاقاتی که خوشایند ما نیست بی حکمت یا به عبارت بهتر بی معنا نیست! به زعم من کائنات ما را در مقابل صحنه ها، حالات و سکناتی که دیگران را قضاوت کرده ایم بی شک قرار مان خواهد داد. مثال بارز و معمول تمام انسانها، شبیه شدن به آنچه در پدر و مادر قضاوت می کرده اند است. کائنات تلاشش را خواهد کرد تا برای قضاوت دیگران با کفش آنها راه برویم و چون شبیه سازی دقیق راه رفتن با کفش دیگران به دلیل جزییات بسیار غیر ممکن است، کم کم از قضاوت دست بر می داریم و یا به تعبیر شدنی تر در قضاوت محافظه کار تر می شویم.

—————————–
پی نوشت:
این روزها تلاش بیشتری می کنم تا در حین قضاوت دیگران، اگر عرضه مهار افسار نفس (ایگو) را ندارم، حداقل در همان حین دلیل روانی آنچه موجب می شود که دیگران را در خصوصیات مشابه قضاوت کنم، کشف کنم. احمقانه است اگر گیرنده مان را برای جذب موجی خواست تنظیم کرده ایم و روزمره مان شاهد دریافت آن موج است، سایر موجها را که به دلیل تنظیم خودآگاه یا ناخودآگاه گیرنده مان انکار کنیم! دیروز در هایپر این تجربه ناب را به خوبی لمس می کردم! وقتی بی بهانه به آدمها لبخند می زدم همه به من لبخند می زدند! شده بود شبیه خارج!!! که همیشه به لبخند های بی بهانه و بی معنایِ بدِ آنها حسودیم می شد. شاید افراطی باشه اما اگزیستانسیالیسم آنچنان در من پر رنگ شده است که کاملا یقین دارم که آفاق چیزی جز انعکاس انفس نیست و این نشئه ای که از آن متلذذم، لذت بخش ترین حالات روحی سالیان اخیر زندگی من است! فارغ از بدایت یا نهایت طریق بودن وضعیت اینجا و اکنون من، این وضعیت روحی را عاشقانه دوست دارم! چه قضاوت تصنعی بودن، توهمی بودن یا هر چیز دیگر بودن بر آن بچسبد یا نچسبد. معنای اتفاقات آنچنان برای من روشن شده است که سکینه حیرت آوری بر ثانیه ثانیه این هم آغوشی مستولی شده است … و حتی دیگر برای آینده ای که احیانا همه این توهّمات و یا تصنعات وجود خارجی نداشته باشد نگران نیستم! برگ بعدی با توست! یا علی.

کلمات کلیدی