کیمیای زنانه نگری و مردانه نگری توامان و بجا

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۶ رای
Loading...

کیمیای زنانه نگری و مردانه نگری توامان و بجا
بررسی #فیلم #لاک_قرمز از منظر روانشناسی #یونگ

جوزف #کمبل اسطوره شناس مشهور معاصر، پس از سالها مطالعه اسطوره های متعدد اقصی نقاط جهان، در کتاب #قهرمان_هزارچهره مفهوم #سفر_قهرمانی را با سه مرحله جدایی، تشرف و بازگشت برساخت. این چارچوب نظری بعدها خوراک اسطوره شناسان، یونگین ها و کارگردانان مشهوری قرار گرفت. خانم کارول اس. #پیرسن، یونگین بزرگ، در کتاب #بیداری_قهرمان_درون این مدل را در سه مرحله: آغاز سفر، سفر و بازگشت از سفر، صورتبندی نمود. به زعم او: یک شعور کیهانی که موید #یگانگی_چیزها است، سالک را فرامی خواند. او با اتفاقی یا عصیانی، قبیله را، که نماد وضعیت کم خطر، اما نامطلوب برای تحقق خویشتن خویشتن ماست، ترک می کند و راهی سفری ناشناخته می شود. در طول این سفر، سالک به بلوغ روانی متخلق می شود که بیرون از این رنج و آلام هرگز دستیافتنی نیست. این سفر به کرات آنقدر برای او رقم خواهد خود تا آنچه باید به منصه ظهور درآید.
قصه فیلم لاک قرمز (١٣٩۴)، خیلی خوب در این چهارچوب قابل تطبیق است. قهرمان فیلم، اکرم، دخترک شانزده ساله ای متعلق به یک خانواده ای فقیر با پدری معتاد و مادری به غایت ناراضی است. فیلم در حالی که اکرم در حال لاک زدن است به گفتگوی دخترانه با همکلاسی خود مشغول، آغاز می شود. لاک با رنگ قرمز، می تواند نشانه ای از دختری باشد که در حال کشف خودآگاهی زنانه (آنیمای) خود است. پدر اکرم، اگرچه معتاد است اما با اعتماد به نفسی مثال زدنی و علی رغم همه مخالفت ها و سرزنش های مادر قصه، بر سرِ ساختن عروسکها، که نمادی از تفرد اوست، همه زندگی خود را قمار می کند. او در دو صحنه از حضور کوتاه خود در قصه، از یک آگاهی معرفتی در تربیت دختر خود خبر می دهد. در صحنه ای، با بستن بندِ کفش اکرم در حال راهی کردنش به سفر زندگی به تصویر کشیده می شود. نسل جدید والدین تلاش می کنند فرزندان خود را تا ابد در رحم امن خود نگاه دارند و او را به جامعه ای چنین خطرناک و مشحون از آفات رهسپار نکنند، غافل از آن که با این کار جامعه ای از نیمه بالغ ها به ارمغان خواهند آورد. در صحنه ی دیگر باز بر خلاف قریب به اتفاق پدران که در یک کش و قوس ناخودآگاه، به جای همراهی، برعلیه مظاهر بلوغ و جذابیتهای جنسی دختران خود می آشوبند، لاک زدن دختر خود که نمادی از خودآگاهی آنیمایی اوست را با لبخندی می ستاید و تایید می کند. تایید هرچند دشوار مظاهر بلوغ دخترانه حتی مغایر با میل پدران دختردار چه نسل بهتری را می توانست رقم بزند. باری! مرگ ناگهانی پدر، اکرم را به مسیری دیگر می کشد در تصویری اسطوره ای که می تواند نمادی از #هبوط و آغاز سفر باشد. مادر اکرم وقتی متوجه می شود، باردار نیز هست و همسر او پول پیش خانه را هم بر سر قمار تفرد خود از مالک پس گرفته، خود را پاک می بازد. اما اکرم با اتکا به میراث بسیار مهم پدر که همان تایید اوست، بر خلاف مادر و با وجود همه سرزنش ها و بدبینی های او، باور پدر را تایید متقابل می کند که راهی وجود دارد که می شود با این عروسکها امرار معاش کرد و پاپس نمی کشد. تریاک مخفی در یکی از عروسکها برای اکرم دردسر سازمی شود و ضربه (#تروما) های نهایی بر پیکره خانواده آنها وارد می شود. معلوم نیست اکرم خیلی تغییر کرده است یا مادر شناخت دقیقی از او ندارد. مادر به گمان این که اکرم از خانه فرار کرده است، سر از بیمارستان روانی در می آورد. تلاشهای خستگی ناپذیر اکرم برای بازپس گیری تکلف خواهر و برادر خود، ما را یاد این جمله مشهور می اندازد که آنچه ما را نکُشد، نیرومندترمان می‌سازد. گویی این آلام به او پختگی کافی می بخشد که آنچه پدر، به دلیل ضعف زنانه نگری در خود از آنها غفلت ورزیده را کشف کند. او نمادهای آنیموسی چون سبیل را با لاک قرمز و موی بلند خود که همگی نمادهای آنیمایی هستند تلطیف می کند. اکرم اگرچه مثل خیلی ها می توانست به نحو دیگری زنانگی خود را برای برآوردن نیازهای خود و خانواده به کار گیرد و با آنها به عروسک ها روح می بخشد. او گویی با ترکیب دو وجه مردانه (آنیموسی) و زنانه (آنیمایی) روان، کیمیای سفر قهرمانی خود را به ظهور می رساند.

کلمات کلیدی