
((سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت گیر))
حافظ عزیز!
این روزها معنای این بیت عمیق را با پوست و گوشت درک می کنم!
جهان به گونه ای طراحی شده تا تئوری های ما را اثبات کند! اگر احساس می کنی مجبوری برای زندگی سخت تلاش کنی! درست فکر میکنی! اگر احساس میکنی زندگی آنقدر ها جدی نیست اتفاقا درست فکر می کنی! ایگو سرنخ اثبات تئوریهات را در اختیارت می گذارد!
کسی که جهان را ناامن و مردمان را شیاد و کلاه بردار فرض می کند اتفاقا هزار و یک شاهد و خاطره سراغ دارد و کسی که جهان را به گونه ای دیگر تصور میکند هم هزار و یک شاهد و خاطره دارد! به زعم من موضوع به انعکاس (پروجکت) دنیای درون (أنفس) در دنیای بیرون (آفاق) بر می گردد!
کائنات در أن واحد مترصد این هستند که ما را با ترسها، ادعاها، زندگی زیست نشده و احساسات سرکوب شدهمان مواجه کنند!
یک درونگرای دو آتشه مدیر منطقه میشود و کارش این میشود که سه روز در هفته را در جایی جز بهشت خود -خانه خود- به سر برد و یک برونگرای دیگر در یک اطاق کوچک حتی بدون هیچ همکاری که یک کلام حرف بزند محبوس بشود! همه این اتفاقات تصادفی نیست!!
همزمانی و سلف عزیز!
از هجوم این همه معنا گاهی انقدر سکوت گزین میشوم که نزدیکترین بازیگر زندگیم نیز دچار تعارض میشود! و تسلیم نقطه ای است که در آن هیچ چیز! خارج از کنترل باری نیست و شاید امروز آخرین ماموریت من در این کسوت باشد!
دیگر آخرینها نیز برای من دلتنگ کننده نیست!
ثبت ديدگاه