آیا روان آدمی برای بلوغ به ازدواج و‌فرزندآوری نیاز دارد؟

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۷ رای
Loading...

به باور روانشناسان تحلیلی، روان آدمیان به سان کوه یخی از دو بخش قابل رویت و البته کوچک به نام خودآگاه و بخش بخشی بسی بسی بزرگتر در ذیل آن به نام ناخودآگاه تشکیل شده است. این دو بخش به اندازه سهم خود از روان مان در کلیه تصمیمات کوچک و بزرگ زندگی مشارکت و مسامهت دارند. به باور آنها که شباهت بسیاری به مکتب پدیدارشناسانه دارد، برداشت ما از اتفاقات (نه واقعیت آن اتفاق) و آثار و نتایج آنها به صورت غیرقابل زوالی در روان ما ذخیره و به گونه ای که خود از آن بی خبریم بر تمامی تصمیمات بعدی ما حتی در سالهای سال بعد، تاثیر خواهند گذارد. تا آنجایی که روان ما به ساحت آگاهی راه می یابد، تدبیر ما می شود تقدیر ما و الا گیر و گرفتهای حل نشده در اعماق ناخودآگاه، همه آن را رقم خواهند زد و یک زندگی غیراصیل. فارغ از اینکه کیفیت زندگی مان چگونه است به میزانی که زندگی مان با مطالبات خودواقعیمان یا همان اصالت مان تناسب و تلازم داشته باشند، روان شاد و آرامی خواهیم داشت. آنها از یک تدبیر کیهانی سخن به میان می آورند که آدمی را در این راه پرمشقت و البته پرهزینه پیش می برد، آنچه آن را همزمانی می نامند. همه آنچه رفت می تواند اهمیت و موضوعیت #خودشناسی را به اختصار تشریح کند.
سئوال فربه ای در پس پشت همین مقدمه کوتاه پدید می آید این است که ناخودآگاه دقیقاً چیست وچگونه می توان بخش بیشتری از آن را به آگاهی مبدل نمود؟ آن ها در یک جد و جهد دهها ساله از بخشهایی از این ناخودآگاه پرده برداشتند. یونگ با تحقیقات بالینی که داشت کم کم به این جمع بندی رسید که هرچقدر به عمق یک عقده برویم، تصاویر و رفتارهایی که می یابیم کمتر شخصی هستند، خواه بیمار از این تصاویر آگاهی داشته باشد یا نه. او کم کم به این باور رسید که در درون ما تعداد متنابهی از تصاویر، نمادها و نشانه های مشترک و باستانی حضور دارد که می تواند ما را به غور خودن در دنیای ناخودآگاه هدایت کند. او این ها را #کهن_الگو نام گذاشت و موفق شد با این استدلال که آدمی در صبحگاه تاریخ به دلیل بکری و دستخوردگی کمتر، با این تصاویر قرابت و آشنایی بیشتری داشته، با مطالعه و جمع آوری اساطیر قدیمی در اقصی نقاط زمین و فرهنگ های متفاوت که هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند به نتایجی که موید این ادعای بزرگ و انقلابی بودند بیش از پیش دست یابد. این اساطیر اگرچه در فرهنگ ها و تمدن های مختلف با یکدیگر تفاوتهایی داشت اما مدلول همه آنها را به طرز شگفت آوری شبیه به هم بود. یونگ از بین دهها کهن الگویی که یافته بود به سه کهن الگو که به ترتیب نشان دهنده مراحل فرایند رشد فردیت بود توجه ویژه معطوف نمود:
۱- سایه: کهن الگویی که تجسم آن دسته از ویژگیهای شخصیتی ماست که به هر دلیل یا آن را نادیده گرفته ایم یا انکارش نموده ایم. مکانیزم ما در برابر این بخش از روان ما معمولاً فرافکنی بر دیگری و تقبیح و قضاوت او است. در حالیکه در درون ما حضور دارد و ناخودآگاه منشا بسیاری از اقدامات است.
۲- آنیما و آنیموس: او باور داشت یک انسان کامل از دو وجه زنانه و مردانه تشکیل شده است. هر مردی، درون خود تصویری ازلی از زنانگی (آنیما) و نه البته تصویر یک زن دارد. و هر زن نیز تصویری ذاتی از مردانگی دارد.
۳- خویشتن: الگویی درونی است که ما قصد تحقق آن را داریم. خویشتن هم مبدا فرایند رشد فردیت و هم مقصد نهایی آن.

توضیح همین سه مفهوم از مفاهیم متعددی که یونگ آنها را بر ساخت در این مقال حق آن را ادا نخواهد نمود. این اشاره ذهن وقاد و جستجوگر مخاطبین محترم را چنان خواهد گزید که به منابع و مراجع مناسب مراجعه کند. آنچه بهانه این سطور گردید این بود که اگر با یونگ در این سه کهن الگو همدل باشیم و آیا می توانیم در جایی خارج از همین زندگی سیزیف وار به کُنه این خودشناسی دست یازیم؟ پاسخ این گروه قطعا منفی است. غریزه که در جهان جدید معمولاً مذموم انگاشته می شود راهی را در پیش روی ما قرار می دهد که اگر از آن نگریزیم و به خوبی با آن مواجه شویم، در جریانی دُرست قرار می گیریم که تدریجاً ما را به خویشتن خویش می رساند.
خودشناسی در این راه فقط و فقط با نگریستن در ناخودآگاه غیرقابل دسترسی خود در آیینه دیگری مقدور است. به اختصار، مثلاً برای کشف سایه کافی است که وقتی دارید مانند همیشه از کوره در می روید دقت کنید که آیا کسی که دارد شما را عصبانی می کند، سایه فرافکنی شده شما را حمل می کند!؟ کم کم که ورزیده تر می شوید، افسار این احساس که معمولا پس از آن، حال بسیار بدی را تجربه می کنید آنچنان به دستتان خواهد افتاد که بفهمید گیر و گرفت در دیگری نیست! بلکه در جایی در درون شماست که ترجیح می دهید که به جای مواجه با آن، آن را به دیگری فرافکنی کرده و به جای آن سایه، با دیگری بجنگید. در گام بعدی آنیما و آنیموس است به عنوان برداشت های شما از زنانگی و مردانگی است که باید اصلاح شود. این مرحله نیز بدون حضور دیگری مقدور نیست! شناسایی و مواجه با این تصویر ها یکی از کارکردهای مهم ازدواج است که گیر و گرفتهای ما با این تصویر را هویدا می کند. قریب به اتفاق ما عادت کرده ایم که این تصاویر معوج را به دیگری مثل همسر فرافکنی کنیم. یونگینها اینجا آب پاکی را بر روی دستهایمان می ریزند! هر آنچه اتفاق میفتد در بخشهایی از ناخودآگاه مان راجع است که هنوز به ساحت آگاهی نیامده اند. ازدواج و پایداری ما در فرافکنی نکردنها و تحلیلهای صادقانه و بی رحمانه به ما کمک خواهد کرد که این سفرد تفرد را پیش ببریم. در مردان موضوع کمی پیچیده تر است. مردان برای عبور از نرینگی به مردانگی، ناگزیر از به اصطلاح دزدیدن کلیدن استقلالشان از زیر سر مادرانشان هستند، چیزی که در ادبیات یونگین ها با عنوان رهایی از #عقدهرحممادرخواهی از آن یاد می شود و در قدم بعدی ملاقات با شاهدخت و … . مهمترین آیینه داران بعدی ما در این راه، فرزندان ما هستند که به بهترین شکل ممکن می تواند سایه های کشف نشده ما را با همان صداقت و شفافیتی که دارند، بر آفتاب بیافکنند.
باری! درآغوش کشیدن سایه و یکپارچگی آنیما و آنیموس در مسیر درونی ما را به چیزی بازمی گرداند که به نظر می رسد عجیب و البته شبیه به خودمان است. چیزی که همه وجودمان را در گرفته ولی ناشناخته است، مرکز واقعی سرشتی رازآلود که می توان ادعا نمود که هم با دیوها و هم با الهه نسبتی نزدیک و البته عجیب دارد. منبع حجیت معرفت شناسی این ادعاهای که یونگ و دیگران درانداخته اند، درون‌نگری (Introspection) است. حقیقتاً هیچ چیزی در دسترس نداریم که بتواند منصفانه این ادعاها را رد کند. خردمندانه است با صبوری بیشتر بتوانیم افسار ایگو (خود) را مهار کنیم و به این ندا گوش بسپاریم. دشوار است که بتوانیم از کنار اتفاقاتی که هیچ استدلالی درباره مرتبط بودن آنها نداریم اما قویاً به صورت غیرعلی با هم مرتبط هستند بگذریم. گویی همه کائنات هم داستانند که در راهی تکراری به تکرار تمامی ابنا بشر، خویشتن منحصرمان را به خودمان نشان دهند.
انتخاب با خودماست! این که به هزار و یک بهانه که حتی می تواند به سترگ ترین و زیباترین استدلالها نیز مزین شده باشد از به سفر رفتن طفره رویم یا اینکه در راه پر خطر غریزه، مجنون وار قدم بنهیم.

منابع:
(١) مقاله معروف  یونگ در باب ازدواج با عنوان ((ازدواج به مثابه رابطه روانشناسانه)) (١٩٢۵)
(٢) مرد مرد  رابرت بلای
(٣) ژرفای زن بودن  موردین مورداک
(۴)  ازدواج رنج مقدس  داریل شارپ
(۵)  جوجه اردک زشت درون  دبی فورد
(۶) یونگ شناسی کاربردی  رابین رابرتسون

نظر شما را در همین راستا به این یادداشت‌ها جلب می‌کنم:

کلمات کلیدی