حالم خوب است! خیلی خوب …

حالم خوب است!
خیلی خوب!
خوب تر از هر آنچه تا کنون بوده است!
خوب تر از آن زمانی که شاگرد سوم مدرسه شدم!
خوب تر از آن زمانی که سربازیم را خریدم!
خوب تر از آن زمانی که مدیر یک کارگاه ۱۰-۱۵ نفره شدم!
خوب تر از آن زمانی که با فاصله نیم نمره ای در معدل، شاگر اول دوره لیسانس شدم!
خوب تر از آن زمانی که دانشگاه بهشتی قبول شدم!
خوب تر از آن زمانی که جز چند نفر اصلی یک شرکت خیلی بزرگ شدم!
به خوبی از آن زمانی که عاشق شدم! به خوبی آن زمانی که سعیده جواب مثبت داد!
به خوبی آن زمانی که …

جالب است این روزها، حال خوبم تابع هیچ متغیر بیرونی نیست!
برای این قدر خوب بودن نه لازم است مدیرعامل یک شرکت چند صد میلیاردی شده باشم،
نه لازم است مشغول رانندگی با آخرین مدل شاسی بلند پورشه باشم،
نه لازم است سند ملکی، زمینی، ویلایی یا … چیزی به نامم بخورد!

همین که همراهی تو را که اگرچه در این سی و اندی سال همیشه بوده است اما امروز همین قدر با پوست و گوشتم درک می کنم، بدنم مور مور می شود!
نمی دانم هر آنچه خواسته را برایم محقق کردی(۱)، یا آنچه مشیت کردی آن چیزی بوده است که می خواستم!
به گمانم هنوز آماده آماده نیستم! اما چقدر خوب می‌شود این آماده بودن نیز مانند هرآنچه تا کنون خواسته ام و بدون استثنا شده است، بشود!
نه من ((ایوب)) تو هستم و نه تو ((یهوه)) ای که مسیحیان و یهودیان معرفی می کنند، (۲) اما خاکسترنشینی شاید دیگر ترسی نباشد که سالها از مواجهه با آن طفره رفته ام! و دیگر به سان آنچه که پیش از این نگاشتم (۳) بی تابی نمی کنم در نه در ابتلا و نه در عدم ابتلا!
و چقدر (۴)
این روزها با نهنگ اقیانوس معنا، مولوی بزرگ در این بیت همدلم …
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد،
بوالعجب من عاشق این هر دو ضد

————————–—
پی نوشت:
(۱) شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدای، بر منتهای مطلب خود کامران شدم {حافظ}
(۲) فروردین امسال درگیر کتاب ((پاسخ به ایوب)) یونگ بودم که با همه احترامی که برای یونگ قائلم، در خصوص آشنایش به آنچه در لایه زیرین معنا می گذرد از طفل دبستانی مکتب خاتم (ص) ناآگاه تر می انگارمش!
(۳) نوشته منتشر شده با عنوان ((این استیصالِ در نقاب)) – (۱۸فروردین ماه ۹۳)
(۴) البته از کیفیت این ((چقدر)) هنوز آگاه نیستم! آیا این تظاهر، توهم یا هر احساس جعلی دیگری است یا ردی از حقیقت نیز با خود دارد.