افسانه‌ی شخصی (به بهانه‌ی روز مهندس)

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۴ رای
Loading...

راننده مثل قریب به اتفاق مواقع، در همان لحظات اول می کوشد که توضیح دهد کارش این نیست و از بد روزگار به این کار ناچار شده است. او از مدرک تحصیلی مهندسی اش می گوید. از چند نمونه از اتفاقاتی که مؤید صداقت حرفه ای اوست می گوید. ذره ای در صحت ادعاهایش تردید نمی کنم. آنقدر تجربه دارم که بدانم که می شود واجد شرایط باشی ولی نتوانی #کار مناسب با تجربه و تخصص ات بیابی. این فقط به شغل منحصر نمی شود. دخترانِ از هر جهت نمونه ای را نیز سراغ دارم که در #ازدواج توفیقی نیافته اند. آنقدر نمونه در دور و برمان داریم که بتوان استقراراً نتیجه بگیریم که واجد شرایط بودن برای #موفقیت کافی نیست و علاوه بر آن مولفه های دیگری نیز حاجت است.
به فرض دستیابی به این موفقیت، شاغلین و متأهلین فراوانی را هم سراغ داریم که اگرچه وضعیت حرفه ای، اجتماعی و تاهلی از هر جهت خوبی نیز دارند اما در کنار این #موفقیت از #رضایت برخوردار نیستند!
قائلان به تئوری #تفرد بر این باورند که هر کدام از ما تا به سفر فردیت، سفری اختصاصی که به تحقق #افسانه_شخصی مان می انجامد، نرویم، این هر دو دُرِّ نایاب را با هم به چنگ نمی آوریم. دیگر، حوالی نیمه عمر باید تکلیفمان با خود حقیقی مان روشن کرده باشیم و #امضا یمان را یافته باشیم!
اما مسأله در فرهنگ ما کمی بغرنج تر است. اگر چه به سادگی و با استفاده از مدلهای شناخته شده شخصیت می توان تکثر شخصیتی إنسانها را نشان داد، اما نظام آموزشی موجود فقط برای یکی دو شخصیت از این انواع متکثر راه حل دارد! نتیجه چیست؟ یا باید اگر استعداد و توانایی مان اجازه رقابت در این راه پر رهرو را می دهد، شانس خود را برای دکتر یا مهندس شدن آزمود حتی اگر این غایت با خویشتن خویشش قرابتی نداشته باشد یا شجاعانه به هزاران راه کمتر رفته دیگری که هیچ تدبیری برای آن اندیشیده نشده است زد و به صورت خودآموز و بدون راهبر در آن کوشید. در این یادداشت به هیچ وجه بر آن نیستم که خدای ناکرده ارزش داورانه طرف حرفه ای را بگیرم یا قدر و منزلت حرفه ی دیگری را فروکاهم. چون از ادبیات موضوعی #یونگ و پیروان او دریافته ام، ملاک و معیار موجه برای ارزش داوری فرآورده این موفقیت، حال سالک است. فارغ از عنوان شغل، وزن آن به زعم دیگران و انگیزه او برای اختیار کردن آن، آنچه اهمیت دارد این است که او آن را با تمام وجود و تمام رضایت انجام دهد و از آن مهمتر، امضای او و به تعبیری که #سهیل_رضایی به کار می برد، تکه ای از وجود او در آن إلحاق شده باشد! این اتفاق نمی افتد مگر این که شاغل باور داشته باشد کاری که انجام می دهد، بهترین اوست و او می تواند به قدر بضاعت جهان را که نه حتی فقط حول و حوش خود را جای بهتری برای زیستن تبدیل کند! شهری را فرض کنید که همه کارهایشان را با رضایت خاطر و با تمام وجود انجام دهند! چه آرمانشهری! حتی رویایی تر از مدینه فاضله افلاطونی!

کلمات کلیدی