دانش‌آموز از علم و معلم برتر است!

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۵ رای
Loading...

روزهایی مثل روز معلم یا احیاناً وقتهایی که نوشته‌ای در مخاطبی درمی‌گیرد و مرا مورد لطف قرار می‌دهد و در حقم با دست و دلبازی توصیفاتی به کارمی‌برد که خود و أحیاناً آموزه‌ی خُرد به اشتراک گذارده شده خود را شایسته آن نمی‌دانم با لبخندی خود را تحذیر می‌دهم که: ((می‌دانی که! این فقط یکپروجکشن ساده است و ارتباطی با منِ تو ندارد!))

بعد از چند ترم افتخار معلمی در دانشگاه و اندک آشنایی با روانکاوی عمقی به نیکی دریافته‌ام که ما آدمیان، ناگزیر بخشی از ویژگیهای از خود را خواهنیک، خواه بد که یا اعتماد به نفس پذیرش آن را نداریم یا نمی‌خواهیم متخلق به آن بودن را بپذیریم، به روی دیگران فرافکنی می کنیم.

این سئوال متواتر من است که اگر در تعلیم و تعلم، اصالت با معلم و یا حتی علم است پس چرا مخاطبین به یک اندازه تحت تأثیر این دو قرار نمی‌گیرند!؟آنقدر نمونه دارم که بر این ادعا پافشاری کنم که: ((جهان پُر شمس تبریز است، کو شخصی چو مولانا!؟)) آری آن جمله ی نه چندان عجیب و غریبِ آنمعلم، پیر یا مراد که با آن، آتش در نیستان جان شاگرد یا مریدی در می افکند در هزاران تن دیگر، حتی جرقه‌ای هم نیافکنده و نخواهد افکند! به قولمولوی: ((آتشی بود در این خانه، که کاشانه بسوخت)) آری با تمام وجود باور دارم که: ((لو عَلِم الله فیهم خیرا لاسمعهم)). اگر شاگرد، شاگرد باشد وجان او آن آمادگی باید را داشته باشد، به روایات متعددی که شنیده‌ایم: مورچه ای، حادثه ی بی ربطی، کسی که هیچ شباهتی به معلمِ متعارفِ پسِ پشتِذهن ما ندارد یا همزمانیهای عجیب و غریبی که گاهی توضیح آن برای دیگران غیرممکن است، مامور انتقال آنچه باید به او برسد، خواهد شد. بلی به زعممن در پدیده تعلیم و تعلم اصالت در وهله اول با شاگرد است.

کلمات کلیدی