
مرد آزاد Free Guy ( ۲۰۲۱)
را به لطف علاقمندی آیین به یکی از سکانسهای آن در این چند روز سه چهار بار دیدهام. مرد یک شخصیت غیرقابلبازی، در یک بازی ویدیویی است. انپیسی شخصیتی است که توسط رایانه و با استفاده از الگوریتمها و رفتارهای از پیشتعیینشده کنترل میشود.
⚠️ ادامه این متن ممکن است بخشی از داستان فیلم را لو بده و اسپویل کند. اگر قصد دیدن این فیلم را دارید این یادداشت را ذخیره کنید و خواندن آن به بعد موکول کنید.
مرد با دیدن نیمهی گمشدهی خود که یک بازیکن اصلی است چرخه تکراری و سیزیفی و هفت صبح تا پنج بعدازظهر زندگی خود را بر هم میزند و سفر قهرمانی خود را به دلالت او آغاز میکند.
«کار شیرین به جهان شور برانگیختن است، عشق در جان کسی ریختن است! کار فرهاد؟ برآوردن میل دل دوست! خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن! خواه با کوه درآویختن است!»
واقعا با ادامه شاهکار فریدون مشیری میتوان باقی داستان را به همین زیبایی ادامه داد! با دیدن این داستان مدام سلف از خود میپرسد من یک بازیگر اصلی هستم یا یک سیاهیلشکر از پیش برنامهریزی شده!؟ و در همان حین ایگوی ترسان از بهم خوردن امنیت آبدهانش را قورت میدهد و میگوید چرا به این فکر نمیکنی که چرا اکثر فیلمها تو را به هرجومرج و نافرمانی دعوت میکنند؟ و سلف او را به آرامش دعوت میکند و میگوید مگر سفر قهرمانی همین نیست و با صدای توام با هیجان آیین که به سکانس مورد علاقهاش رسیده و گویا این اولین بار است که به ابرقهرمان آمریکایی (کاپیتان آمریکن) تبدیل شدن مرد را میبیند همهی گفتگوهای درونی من متوقف میشود! با نگاهی توام با حسرت به او نگاه میکنم و به خودم میگویم کاش مثل او حتی این صبح تا شب تکراری، برای من رنگ تکرار نداشت و آنوقت به این همه آسمان ریسمان نیازی نمیشد!
ثبت ديدگاه