
انیمیشن لوکا (۲۰۲۱) را یکی دو هفته پیش با آیین دیدیدم. پیشنهاد خود او بود. داستان مانند اکثر فیلمها و سریالها مربوط به سفر قهرمانی کودکی است که بر خلاف خیرخواهی مادر از عدم سفر و ترک قبیله (اصطلاحی که در انیمیشن نیست ولی در همهی ارکیتایپهای سفر قهرمانی هست) بالاخره سفر میکند. آنچه باعث شد بعد از دو هفته مترصد فرصتی باشم تا از این انیمیشن بنویسیم تاثیر شیوهی درمانی مواجهه با ترسها در این انیمیشن بود که به خوبی در آیین ملکه شده است. در صحنهای از انیمیشن (نگران نباشید اسپویل نمیشود!) در یکی از ماجراجوییها وقتی لوکا در حال کلنجار با خودش است تا بتواند بر ترسش برای انجام کاری غلبه کند برای ساکت کردن گفتگوی درونی با ایگو با جملهی ((ساکت باش برونو!)) با ترسش مواجهه میکند. آیین از بعد از این انیمیشن این راهکار را به خوبی استفاده میکند و در بسیاری از مواقع موفق میشود. چند سال پیش بود شاید وقتی آیین سه چهار سال داشت که با تاکید به او گفتم شجاع کسی نیست که از هیچ چیز نمیترسد! شجاع کسی است که علیرغم اینکه میترسد اقدام میکند. (این هم از دیالوگی از فیلمی در درون من مانده که متاسفانه نامش را به خاطر نمیآورم!)
ما معمولا زندگی موافق اگر پدر یا جانشین پدرمان را موفق و مخالف او اگر او را ناموفق دانسته باشیم دنبال میکنیم. کسی که پدر خود را ترسو یا محافظهکار شناخته باشد به ریسکهای گاهی حسابنشده دست میزند و بر عکس اگر کسی پدر خود را متهور ولی شکستخورده بداند گاهی از سادهترین اقدامات ناتوان میماند و دو حالت دیگر که به سادگی قابل تصور است. دنیای شناختی ما از والد همجنس و غیرهمجنس ما – فارغ از درستی یا نادرستی این شناخت – در همان صفر تا پنج سال بخش اعظم تقدیر آینده را ما خواهد ساخت و همینطور چنین شناختی از ما توسط فرزندانمان آیندهی آنها را رقم خواهد زد.
تست
ثبت ديدگاه