یک‌بار جستی ملخک! آخر به دستی ملخک!

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۳ رای
Loading...

هفت هشت سال پیش بود که با این هواپیمای ATR در خط تهران-یاسوج پریدم.
می‌گفتند هواپیماهای ملخی امن‌ترند! اما از قضا آن صبحی که من و همکارم سوار این هواپیما شدیم بر صفحه اول روزنامه‌ای که بر روی صندلی مسافرین گذاشته شده بود، خبر سقوط هواپیمایی در خط هوایی دیگری در روز گذشته نقش بسته بود. خوب یادم هست که هر فراز و نشیب طبیعی این هواپیمای پر سر و صدا بعد از آن مواجهه جدی با مرگ‌اندیشی چه بر جان ما آورد تا به یاسوج رسیدیم.
امروز که خبر درگذشت هموطنان عزیزمان که مسافر همان هواپیما بودند را دوستی مطرح کرد در مراسم تشییع جنازه پدر همکار دیگری بودیم و در آن یکی دو ساعت حضور در بهشت‌زهرا از نظر روحی به نیکی مهیای اندیشیدن به مرگ و نیستی بودم.
این همزمانی مرا به این نکته دلالت کرد که می‌شد همین اتفاق در آن روز برای من بیافتد ولی نیافتاد. اگر سرنوشت من به سان این مسافران ابدی رقم می‌خورد کار حتی به تدفین و مراسمات معمول آن نیز نمی‌رسید. با خودم می‌گفتم می‌‌شود گمان کرد که هر ساعتی که پیش‌رو دارم مثل سوار شدن عادی در یک صبح دل‌انگیز در هواپیمایی ناامن باشد که دهها هزار نفر سوار آن شدند و جان بردند. مثل امیدی باشد که حضور باتجربه‌ترین خلبان که یک بار حادثه‌ی اینچنینی را ختم به خیر کرده باشد به ذهن تداعی کند! و یا مثل ترسی باشد که نکند قصور کس یا کسانی فرصت محتمل دقایقی بعد را که در اندیشه آن هستی را به سادگی از تو گرفته باشد! گناه و جرم آنها بر سر جای خود باقی است اما این گناهکاری و حتی عقوبت آنها فرصت را برای تو باز نخواهد گرداند!

یک‌بار جستی ملخک!
دو‌بار جستی ملخک!
آخر به دستی ملخک!!

کلمات کلیدی