یا چگونه عقلمان از کار نیفتد و کلاه سرمان نرود!!
با نگاهی به کتاب: ((برندها چگونه ما را شستشوی مغزی می دهند؟))
راستش را بخواهید من هم چند دقیقه به اینکه از این فروشگاه کوروش کمپانی خرید کنم فکر کردم! با همه دبدهوکبکبهام حتی با مشاور امینی که داشتم نیز صحبت کردم. او به یک پرسش اصلی که همهی من و شما و مالباختگان به آن رسیدیم پرداخت: ((چگونه این کالا از سایت خود تولیدکننده ارزانتر است؟!)) اما چه چیز باعث میشود که ما از پاسخ به این پرسش مهم طفره برویم؟ بله غفلت! چیزی که مولوی آن را هفتصد سال پیش ستون عالم خوانده است! به ذهنم رسید که با اتکا به کتاب ارزشمند برندها چگونه ما را شستشوی مغزی می دهند؟ نکاتی را به اختصار با مخاطبین درمیان بگذارم.
جز یکبار آن هم به این دلیل که آن دوست نامحترم به من دروغ گفت برای پرزنت (اصلاحی که چند سال پیش کسبوکارهای هرمی استفاده میکردند) نرفتم. نه این که میدانستم نتیجهی کار چیست! به این دلیل که حداقل میدانستم نتورک یعنی مثل نفر قبلی سر بعدی را کلاه بگذار و پاداش بگیر! و در قاموس اخلاقی خودم این کار را روا نمیدانستم. پیارسال بود که اما قربانی کسبوکار پانزی یونیکفایننس شدم. وقتی دوروبریها یک دوره کامل سود پول خود را گرفته بودم و داشتند برای دومین بار با مبالغ بیشتر حساب ارزی باز میکردند! به خودم میگفتم که اینها پول خودمان را قسطی به خودمان برمیگردانند اما چیزی در وجودم میگفت ترسو نباش! ریسک کن! ظاهر کسبوکار بسیار درست بود! رباتهایی که در بورسهای مطرح سرمایهگذاری میکردند و در زمان مناسب آن را میخریدند و میفروختند و سود میکردند! چند ماه اول سودها سرموقع پرداخت میشد! از یکجایی به بعد پول دادند بسیار با دردسر شد! باید دوباره شناسایی بشوید! مثل احمقها کاغذ دست بگیرید و عکس بفرستید! به بهانههای مختلف ربات عکس شما را نپذیرفته! بعد از این مسخرهبازی پرداخت سود با تشریفات بسیار بالا و در ساعت محدود انجام میشد و اگر کلاه داشتی یا نداشتی انجام نمیشد!! در واقع بهانهای حتمی برای پرداخت نکردند تا اینکه مثل همهی کسبوکارهای پانزی وقتی چرخ ایستاد پولها رفت! باور کنید تا چند ماه حتی همین قدر وضوح را نمیدیدم و نمیدیدیم! چه کسی حاضر است بپذیرد که سرش کلاه رفته!؟ سریال ((ترک تحصیل)) و گول خورد مدیرعامل بزرگترین فروشگاه زنجیرهای دارویی جهان از دخترکی هجده نوزده ساله نیز بر من مسجل کرد که هرچه گمان کنیم زرنگتر هستیم سادهتر تحمیق میشویم! بگذریم! آنقدر که به ذهن من میرسد این هشت مورد میتواند تا حد زیادی ما را اگر بتوانیم عقلمان را از دست ندهیم از در دام شیادان افتادن در امان میدارد؟! اگر یکبار سعی کنید خودت را جای این شیادانی که روز به روز بیشتر هم میشوند بگذاری
۱- تو بدون این محصول ناقصی؟! شیادان و حتی آنهایی که شیاد به نظر نمیرسند برای اینکه بتوانند ما را برای خرید محصول (اعم از کالا یا خدمت) متقاعد کنند حس ناقص بودن میدهند! شاید مارکتینگ به طور خلاصه همین باشد! ایجاد حس ناقصبودنی که با محصول ما (منظور آن شیاد نامحترم است) مرتفع میشود. وقتی این حس ناقص بودن به تعبیر مارتین لیندستروم از زمانی که در رحم مادر هستیم و بعد از آن از طریق یوتیوب و … از زمانی که هنوز حرف زدن بلد نیستیم ولی لوگوهای معروف را میشناسیم ناآگاهی و این حس ناخوشایند افسردگی ناشی از نداشتن این و آن به ما تزریق میشود!
۲- طمع! طمع! و طمع! آدمها حتی دستنخوردهترینشان گول طمع را میخورند! حتی اگر آدم باشی و به تو بگویند خوردن از فلان درخت تو را جاودانه میکند حتی اگر خود خدا مستقیم به تو گفته باشد که نخورد یا اگر پینوکیو باشی و گربهنره و روباه مکار که دهها بار فریبت داده باشند به تو بگویند سکههایت را بکار، آب بده تا زیاد بشود! یا دولتها که با بالا پایین کردن قیمت دلار و سکه و … ما را به خریدن در نقطه اوج و فروختن در حضیض قیمت وادار میکند و جیب ما را میزنند!
۳- ترس و سوءظن بپراکند تا پیروز شوی!؟ اگر فلان محصول را نداشته باشی یا میمیری یا عقب میافتی یا بدبخت میشوی! چرا!؟ چه کسی اهمیت میدهد! وقتی در فلانجا دیوانهای کلیهاش را میفروشد تا آخرین مدل آیفون را بخرد این حس ترس از آنچه واقعاً از دست میدهی و از وجودت کنده میشود و آنچیزی که در ذهنت به جای آن بهدست میآوری را درمییابی! میکروبهراسی در دوران کرونا را یادتان هست!؟ داروهای گرانقیمتی که برای جلوگیری از پیری میخریم و استفاده میکنیم! عملهای جراحی زیبایی که مرتکب آن میشویم!
۴- فشار همنوعان را دستکم نگیرید! مگر من از فلانی (فلانفلان شده) که چیز کمتر دارم! ببین چه سفری رفته! ببین چه ماشینی خریده! ببین …
۵- تاثیر سلبریتیها و اینفلوئنسرها را فراموش نکنید! من میخواهم مانند فلانی شوم حداقل در ظاهر! او از من عاقلتر است که موفق شده است! من هم باید پا جای پای او بگذارم تا موفق شوم! من هم دوست دارم اینقدر جلب توجه کنم. من هم دوست دارم مشهور شوم!
۶- سلامتی و شادی قلابی را وعده بدهید! حتما اینکه در اینستاگرام اینقدر شاد است به خاطر داشتن فلان چیزی است که دستش گرفته و تبلیغش را میکند! اصلا هرکس فلان چیز را دارد از امثال من شادتر است! پول را میخواهیم چهکار؟ جز برای شادی و سلامتی و آرامش! اگر فلان چیز را داشته باشم یا دانم یا فلان طور بشوم حتما شادتر و سالمتر هستم!
۷- اطمینان ایجاد کنید! اعتراضهای احتمالی عاقلترها را شناسایی کن و برای آنها پاسخ داشته باش!
۸- فشار زمانی ایجاد کنید! نهایتا به این زبانبستهها بگو که وقت زیادی ندارند! تعداد محدود است! این فرصت کوتاه است و اگر دیربجند از دست میدهند!
حالا همین هشت توصیه را برای پرهیز از مورد اخاذی و شیادی قرار گرفتن بخوان!
۱- خودت را همینقدر که هستی و همینطور که هستی دوست بدار! هیچ چیز از بیرون نمیتواند خلا اعتماد به نفس و عزت نفس تو را جبران کند!
۲- به همه پیامهای تبلیغاتی بدبین باشد مگر عکسش ثابت شود!
۳- وعدههای عجیب و غریب را حتی بررسی هم نکن و در همان اول کار پسشان بزن! حواست باشد که طمع صرف انگیزهی تصمیمت نباشد!
۴- حواست به ترس و سوءظن بیجا باشد! این ترس چقدر احتمال دارد و چقدر بر تو تاثیر میگذارد!
۵- ظاهر زندگی دیگران میخواهد آدم ساده و دمدستی باشد یا یک اینفلوئنسر یا یک سلبریتی را با باطن زندگی خودت مقایسه نکن! اینکه همه دارند کاری را انجام میدهد چیزی را تایید و منطقی نمیکند و اینکه کسی فلانکار را نمیکند آن را احمقانه نمیکند!
۶- توصیه سلبریتیها و اینفلوئنسرها فقط به خاطر پولی است که گرفتهاند است نه برای منافع شما!
۷- در هر موردی یک مشاور امین و باراندیده داشته باش!
۸- هرجا فشار ضربالاجلی احساس کردی از آن بگریز!
ثبت ديدگاه