بزرگترین داغ

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۳ رای
Loading...

گویا تدبیری حکیمانه، از دشواری تجربه جدایی ما از مادر مان آگاه بوده که آن را این سان تدریجی، تقدیر کرده است.
تولدمان به روزهای خوش ما در أمن و آرام و بی دغدغه ترین مکان ازل تا أبد جهان، یعنی رحم مادر، پایان می دهد! بعد از آن همچنان بدون مراقبت لحظه به لحظه او، همواره در خطریم. در ما درونی می شود که امنیت و بقای ما بدون او غیرممکن است و هر خطری برای آرامش و امنیت ما افتاده و خواهد افتاد، از قصور اوست. شیر مادر نیز، که چیزی فراتر از یک روش تغذیه ای صرف است، خیلی زود از ما سلب می شود!
روزهایی که به سرگرمیهای کودکانه ما می گذرد، ما را از پلکان سرسره ای بسیار بلند و بسیار شلوغ که راه بازگشتی ندارد، به بزنگاه ترک رحم دوم رهسپار می شود. روز واقعه رقم می خورد! یک صبح پاییزی با بدرقه ای دلهره آور، ناگزیر وارد جهان بیرون می شویم! حتی جدایی از مادری که به ما اطمینان داده است، جهان جای أمنی است، نیز ساده نیست! اما بسیاری از چیزهای جهان انتخابی نیست! آری! حضور مادر، با ورود ما به مدرسه، کسب و کار، احیانا سربازی و ازدواج، روز به روز کمرنگ و کمرنگ تَر می شود. قریب به اتفاق ما، در این جدایی ها، ناخودآگاه، مادر را مقصر می دانیم! کمی تامل کنید! ما به همین دلیل، بیشترین نارضایتی ها و پرخاشگریها را، با او داریم! کاش تا دیر نشده زودتر متوجه شویم!
اما تقدیر، به همین میزان جدایی، بسنده نمی کند! گویا همه این جدایی های تدریجی ولی دشوار، قدم به قدم، ما را برای تقدیری نهایی، آماده کرده است! اگر خوش شانس نباشیم که قبل از آنها از رحم دنیا به جهان واپسین متولد شویم، او در این تولد نیز از ما پیشی می گیرد و ما را ترک می کند!
و داستان ما با مادر همین جا، پایان می یابد! اگرچه رابطه تنگاتنگ روانی ما و همنوعان ما با مفهوم سترگ مادر، به همین پیچیدگی، همچنان ادامه خواهد یافت …
بی تردید هر که از این داغ، جان سالم به در به در برده باشد، تحمل هیچ رنج دیگری برای او، غیر ممکن نیست …

هشتم مهر ماه نود و پنج
به بهانه درگذشت مادر همکاری عزیز.

کلمات کلیدی