چرا هیچکس گمان نمی کند که می تواند مادر یا پدر کسی مثل قاتل آتنا باشد؟

1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars
خیلی بد خیلی خوب
۵,۰۰ امتیاز از ۳ رای
Loading...

در روان ما مکانیزمی وجود دارد که با فرافکنی ویژگی های دوست نداشتیمان به روی دیگری ما را از متخلق بودن به آن ویژگی ها خلاص می کند! البته این فرافکنی گاهی به ویژگی های خوبی که ما توان تحقق آنها را نداریم یا با انجامشان به هر دلیل راحت نیستیم نیز مربوط می شود، که مطمح نظر این یادداشت نیست. در ادبیات روانکاوی به این مکانیزم پروجکشن (فرافکنی) گفته می شود و فرآورده این گریز و اجتناب، #سایه است، که برای اولین بار توسط #یونگ با این صورتبندی یافته و برساخته شد و بعدها در کارهای دیگر یونگین ها مشهور مانند: دبی فورد، #رابرت_جانسون و #دیپاک_چاپرا جان گرفت و فربه شد. اگرچه مدلول آن در ادبیات عرفانی ما و مکاتب شرقی حضور داشته و این ادعا که یونگ آن را از این منابع وام گرفته است چندان دور از ذهن نیست.

#دبی_فورد در کتاب بسیار خوب جوجه اردک زشت درون توضیح می دهد که تا ویژگی خاصی در کسی وجود نداشته باشد نمی تواند آن را در دیگری شناسایی کند و تا نپذیرد که آن ویژگی در او حضور دارد نمی تواند آن را کنترل کند. در جلسات گروه درمانی مراجعِ به ظاهر آرامی به این دلیل که نمی تواند خشم های افسارگسیخته خود را کنترل کند حضور می یافت. من به اندازه دانسته های اندک خود از مفهوم سایه معتقد بودم که تا نپذیرد که خشم لزوماً و بالمره چیز بدی نیست و نتواند آن را در آغوش بگیرد و به جای کنترل آن، آن را در زمانهای مناسب به کار بگیرد، نمی تواند از عهده مدیریت آن برآید. ما متوسطان نه مطلقاً دیویم و نه مطلقاً فرشته، چیزی خاکستری و سنتزی از هر دو سر طیف! تجربه زیسته من حاکی از آن است که توسعاً هیچ کدام از دوگانه هایی که خوب و بد خواندیمشان، مطلق نیستند! ما در کنار شجاعت به ترس نیز نیازمندیم! در کنار امید به بیم و … . باری! فراورده طبیعی فرافکنی این است که فاعل آن به زعم این که از نداشتن آن ویژگی آسوده شده است حتی وقتی مرتکب آن می شود، آن را توجیه می کند! شوربختانه با ندیدن و ادامه این توهم به مرور زمان، آن ویژگی در جایی تاریک در روان ما می زید و رشد می کند و حتی وقتی سر بر می آورد ما نمی توانیم یا نمی خواهیم آن را ببینیم. این تئوری که حدوداً سه سال آن را در خود و دهها تن آزموده ام، آنقدر در من تقویت شده است که می توانم مدعی شوم که پاسخ این پرسش که:
چه چیز در دیگران شما را به شدت عصبانی می کند!!؟؟
همان نقطه ضعفی ای است که احتمالاً سالها در مخفی کردن آن در خود کوشیده اید و اگر به سرعت فکری به حال آن نکنید، در یک بزنگاه تلخ با آن روبرو خواهید شد.

پیش از این در سه یادداشت:
همه دخترکان ما ستایش و همه پسرکان ما امید هستند
سلفی اندازان در حادثه پلاسکو
و هیس! آتنا فریاد نمی زند؟

کوشیدم که بگویم که حواسمان باشد که حمله به این کسان که بخش سیاه روان ما بر روی دوش خود حمل می کند موجب نشود که گمان کنیم که هیچکدام از ما و فرزندان ما از در غلطیدن به خطایی که آنها مرتکب شده اند مصونیم! آنقدر که من می فهمم، تنها راه مصونیت نسبی از این گونه جرایم، پذیرفتن احتمال وقوع این اتفاق تلخ چه به صورت قربانی چه به صورت متجاوز برای همه کس حتی برای خود!! است. جمله ای عمیق از سهیل رضایی از سالها قبل آویزه گوشم است که هیچکس مال حرام را نمی خورد! او ابتدا آن را تطهیر می کند، حلال می کند و سپس می خورد! این فرایند ناسازگاری زدایی که اگر رخ ندهد ما را دچار روان نژندی می کند. فرافکنی به صورت یک مکانیزم معمولاً ناخودآگاه، یکی از مهمترین ابزارها در خدمت این فرایند است. در همه نوشته های و مطالبی که این روزها حول و حوش اتفاق تلخی که برای آتنا، رخ داد به جز یکی دو مورد، ندیدم که کسی کوچکترین احتمال بدل شدن به قاتل آن دخترک معصوم را برای خود یا فرزندان خود متصور باشد و این به زعم من بسیار جای نگرانی دارد.
باید این خرافه که متجاوزان و مجرمان شبیه فرزندان ما نیستند و آنها از شکم مادر به گونه ای دیگر زاده می شوند را زدود و همزمان که به کودکانمان می آموزیم چگونه در مقابل متجاوزان از خود محافظت کنند، به آنها بیاموزیم که باید به حریم دیگران نیز احترام بگذارند و به کسی تجاوز نکنند!!

پی نوشت: شاید سخنان منتسب به مادر قاتل آتنا بتواند وجه مغفول این تراژدی را در ما بیدار کند!

کلمات کلیدی